
ای پـسر گردل من کرد همی خواهی شاد ؛ از پـس بـاده مـرا بـوسـه هـمی بایـد داد
نـقـل با باده بـود باده دهی نـقـل بـده ؛ دیر گاهیست کـه این رسـم نهاد آنـکـه نهاد
چـند گـاهیست کـه از باده و از بـوسـه مرا ؛ نفکنـدستی بـیهوش و نکـردسـتی شـاد
وقـت آن آمـد کـز بـاده مرا مـسـت کـنـی ؛ گـاه آن آمـد کـز بـوســه مـرا بـدهـی داد
گر همی گویی بوس از دگران نیز بخواه ؛ تـو مرا از دگران بـرده ای ای حور نـژاد
از کران آمـدی و دل بـربــودی ز مـیان ؛ هـیچکس را نـفـتـاد آنـچـه مرا با تـو فـتـاد
چـه فـسون کـردی بـر من کـه بـتـو دادم دل ؛ دل چرا دادم خـیـره بـفـسـون تــو بـباد
جمع کنید بابا این مسخره بازیا و کصافط کاریارو
ReplyDeleteشماها رو ببینید چکار میکنید؟؟!!!!
Delete