هوموفوبیا یک بیماری اصیل است، ازین نظر که دگرباشان هرچه هم تلاش کنند نظر اطرافیانشان را درباره هویت و گرایش جنسیشان، به واقعیت نزدیک کنند و آن اطرافیان هرچه قدر هم تلاش کنند و زجه بزنند که هویت و گرایش جنسی مختلف افراد را بپذیرند؛ باز، وقتِ مواجهه با رفتار ناشایست اکثریت جنسی، به صورت وحشتناکی کور و کر میشوند تا مبادا حمایتِ آنها به دگرباشان لکهی ننگی شود به دامنشان در جامعهای که خود ساخته اند و در خانههای شهرش، بی خانمانی تنها چارهی دگرباشان است.
آنها هرچه قدر هم که دانا شوند، باز مانند یک نامادری، وقتِ قضاوت، دست حمایت خود را تنها به فرزندان خونی خودشان دراز میکنند. جنگیدن با این اصالت، با گفتن: " مادر من همجنسگرا هستم" و "گرایش من یک گرایش طبیعی است" و... هنگام آشکارسازی کافی نیست.
ما باید جرات کنیم در محافلی که امکان آشکارسازی برایمان وجود ندارد و افکار پریشان دگرباشهراسها مانند تیر غیب از کنار گوشمان میگذرد، از مواضع دگرباشها دفاع کنیم حتی به عنوان یک دگرباش نقابدار. بارها دیده ام که دگرباش ها وقتی با دوستان استریت خود هستند، به مجرد بحث درباره همجنسگراها، یا خفه خون میگیرند یا با آنها همراه میشوند بلکم این وسط یک داستان در مورد کونیگریهای این کونیها هم تعریف میکنند!

daghighan hamintore, vaghti khodeshun nemifahman mikhan digarano hadaf gharar bedan va angoshte etehamo begiran samte unha
ReplyDeleteمتاسفانه رژیم دیکتاتوری سعی در نادیده گرفتن ما دارندووخودمون باید با هم متحد باشیم مبارزه کنیم و شناخته بشیم..فرار از گرایشمون مساوی با مرگمونه..
ReplyDelete