.

.

Wednesday, November 21, 2012

شعرهای نگفته

شعرهای نگفته
خونریزی‌های داخلی‌اند
زخم‌های زیر پوستی
که مرهم‌شان نمی‌توانی گذاشتن

شعرهای نگفته
مین‌های خفته در خاکند
زلزله‌های نیامده
که فاجعه را تعمیق می‌کنند

شعرهای نگفته
پیغمبران مانده در غارند
پیغمبران نامبعوث
پیغمبران منحوس
شورشیان وحشی در نزاع با خداوندگارشان

می ترسم از شعرهای نگفته ام
و من چقدر شعر نگفته دارم...
 

Wednesday, October 10, 2012

همجنسگرایی چیست؟


مسئله همجنسگرایی اغلب از طرف مسئولان نظام آقا امام زمان (حتی از تریبون های رسمی) بعنوان یک بهانه برای حمله به تمدن و دموکراسی و آزادی و غربیها صورت میگیرد. با یک برادر بسیجی صحبت میکردم، و از او خواستم که بگوید چرا با دموکراسی و انتخابات آزاد که همه بتوانند در آن شرکت کنند مخالف است. پاسخ داد، من نمیتوانم ببینم یک مجلس لیبرال بیاید در این مملکت تصمیم بگیرد که مرد میتواند با مرد ازدواج کند و من تنها نیستم، اکثریت مردم ایران مثل من فکر میکنند و طرفدار اخلاقیات اسلامی هستند
به او گفتم، اگر ادعای دوم تو درست باشد که اکثریت مردم ایران مثل تو فکر میکنند که تو اتفاقا باید طرفدار دموکراسی باشی چون اکثریت مثل تو فکر میکنند و در مجلس نیز اکثر نمایندگان با این مسئله مخالفت خواهند کرد و رای علیه این مسئله خواهند داد پس نگرانی تو بیهوده است اما تو خود خوب میدانی که اکثریت مثل تو فکر نمیکنند و چون میدانی که در اقلیت هستی سعی میکنی نظر خود را بر اکثریت دگراندیش تحمیل کنی چون فکر میکنی طرز فکر تو از طرف خدا آمده است و از این اراجیف . جایی دیگر با برادر دیگری که بسیار عصبانی بود از دست آزادیخواهان صحبت میکرم، به وی گفتم ما برای ایجاد شرایط بهتر برای زندگی بشر و سعادت بشر تلاش میکنیم چرا از آزادیخواهان اینقدر کینه داری؟ گفت کدام سعادت؟! شما به اون همجنسبازی که در غرب است میگویید سعادت؟! کدام آزادی؟ آزادی همجنسبازی؟ دو تا مرد با هم راه میروند معلوم نیست کدام فاعل است کدام مفعول؟ شما میخواهید جوانان ما همجنسگرا شوند؟! مشروب بخورند؟! این بود که دیدم انگار این مسئله همجنسگرایی در غرب مسئله بزرگی برای افرادی که اینگونه فکر میکنند شده است و باید این مسئله را بیشتر تشریح کرد تا قضیه روشن شود
اصولا تمایلات جنسی در انسانها را میتوان در چهار شاخه کلی دسته بندی کرد. به این دسته بندی  میگویندsexual Orientation 
  • (علاقه مند به جنس مخالف (هترو سکشوال Heterosexual)
  • (علاقه مند به جنس موافق (همجنسگرا، هموسکشوالHomosexual)
  • (علاقه مند به دو جنس موافق و مخالف (بیسکشوال Bisexual)
  • (عدم علاقه به برقراری تماس جنسی (اسکشوال Asexual)
اینکه یک شخص چگونه به یکی از این 4 شاخه اصلی تعلق میگیرد هنوز برای دانشمندان مسئله ای روشن نیست! هرچند که بسیاری از دانشمندان در مورد اینکه این تمایلات در دوران کودکی توسط عکس العمل های بیولوژیکی، روانشناسی و جامعه شناسی شکل میگیرد اتفاق نظر دارند اما  تئوریهای مختلفی از منابع مختلفی برای این تمایلات از جمله فاکتورهای ژنتیکی و ترشحات هورمونی و یا تجربیات در دوران کودکی امروزه برای توضیح این مسئله مطرح هستند
همجنسگرایی اغلب از طرف کسانی که آنرا نمیشناسند و در مورد آن تحقیقی نکرده اند بعنوان یک بیماری و یا یک چیز غیر طبیعی مطرح میشود. این دسته از اشخاص فکر میکنند شخص همجنسگرا نوع زندگی جنسی خود را انتخاب میکند و شخص همجنسگرا یک انسان منحرف از لحاظ جنسی است. در حالی که تحقیقات علمی به شدت با این نوع طرز فکر مخالف هستند، تحقیقات ژنتیکی نشان میدهند که ساختار ژنتیکی همجنسگرایان بطور مشخص و واضحی به همدیگر شبیه است و از لحاظ روانشناختی نیز با هتروسکسوال ها تفاوت اساسی دارند، لذا اتحادیه روانشناسی امریکا (APA) در سال 1973 همجنسگرایی را از لیست بیماری های روانی رد کرد و از سال 1975 همجنسگرایی را بعنوان یک مسئله ذاتی و درون زادی و خارج از اختیار شخص همجنسگرا مطرح کرد و اعلام کرد که همجنسگرایی در این افراد حتی قبل از اینکه با کسی تماس جنسی داشته باشند شکل میگیرد. همجنسگرایی همچنین در لیست بیماریها و انحرافات جنسی سازمان بهداشت جهانی نیز دیده نمیشود و این بدان معنی است که مجامع علمی جهان همجنسگرایی را یک بیماری نمیدانند
تحقیقات نشان میدهد که بسیاری از این اشخاص تلاش کرده اند که دیگر همجنسگرا نباشند و هتروسکسوال شوند اما با شکست روبرو شدند. بنابر این دانشمندان به این نتیجه رسیدند که همجنسگرایی یک بیماری نیست و نمیتوان افراد را طبیعی و همجنسگرا نامید!  همجنسگرایان نیز انسانهای طبیعی هستند و انحرافی از لحاظ جنسی ندارند و غیر طبیعی و یا مریض خواندن آنها کاملا غیر علمی است. همجنسگرایی حتی در میان حیوانات مختلف نیز وجود دارد (1)
لازم به ذکر است که تمام کسانی که با جنس موافق خود تماس جنسی برقرار میکنند جزو این دسته بندیها نیستند، دسته ای از روانپریشی ها و بیماران روحی و روانی هستند که به همجنسگرایی و ستیز با جنس مخالف تبدیل میشوند، مثلا در میان زنان افرادی هستند که در سنین کودکی به آنها تجاوز شده است و از جنس مرد متنفر به دلیل اینکه فکر میکنند همه مردان همانطور هستند متنفر هستند
نکته ای که مذهبیون و بسیجیان نمیخواهند درک کنند این است که همجنسگرایی پدیده ای غربی نیست! همجنسگرایان در هر جامعه و در هر تاریخی از آن جامعه وجود داشته، حتی در قرآن در کنار حوری هایی که قرار است در خدمت مومنان باشند از غلام های زیبایی صحبت میشود که در اختیار مسلمانان همجنسگرا قرار خواهند گرفت
همجنسگرایی در یونان باستان، روم باستان وجود داشته و احکام مشخصی در مورد آن بجای مانده است که امروز قابل دسترسی است. همجنسگرایان در تمامی جوامع امروزی بشری نیز وجود دارند، در بسیاری از کشورهای اسلامی این افراد مجبور هستند بصورت زیر زمینی و پنهانی به برقراری ارتباط با یکدیگر بپردازند که این بسیار خطرناک است و اگر مذهبیون شعور داشته باشند باید درک کنند که پنهانی بودن چنین مسائلی باعث مشکلات بسیار زیاد پزشکی (مثل رواج ایدز) در جامعه میشود
همجنسگرایان در طول تاریخ توسط مذهبیون مورد ظلم قرار گرفته اند اما حال که بشر دوران سیاه حکومت دینی را پشت سر گذاشته است روز به روز برای ایجاد شرایط بهتر برای زندگی انسانها قدمهای بزرگتری برمیدارد و امروزه با توجه به اطلاعات علمی ای که در باره مسئله همجنسگرایان وجود دارد در کشورهای پیشرو  حق حیات و حتی ازدواج را برای همجنسگرایان در نظر میگیرند تا این دسته افراد هم بتوانند همچون سایر انسانها زندگی آرام و عادی و برابری را تجربه کنند. آزاد بودن همجنسگرایی در غرب اصولا بعنوان بی بند و باری جنسی از طرف اسلامگرایان مطرح میشود این در حالیست که طبق قوانین کشورهای بسیاری مثل انگلستان اگر شوهری با اجبار به همسرش تماس جنسی برقرار کند همسر آن شخص میتواند شوهر قانونی اش را به دادگاه بکشاند و اگر بتواند این مسئله را اثبات کند دادگاه وی را به تجاوز کردن محکوم خواهد کرد و حتما میدانید که یکی از سنگین ترین جرمها در غرب تجاوز است. از طرف دیگر بر خلاف نظر آقای خمینی، اگر در آمریکا شخصی که بیش از 18 سال سن دارد با شخصی که کمتر از 18 سال سن دارد به هر عنوان چه در صورت تمایل طرفین و چه در صورت عدم تمایل طرفین رابطه جنسی برقرار کند بازهم شخص را بعنوان متجاوز مجرم خواهند شناخت. این افراد که در تمام عمرشان در نهایت نجف و کربلا و قم را دیده اند خیلی راحت در مورد تمام جهان حکم صادر میکنند و نظرات مضحک میدهند
آدمهای مذهبی همچنان فکر میکنند همجنسگرایان را باید به تیر بست و آتش زد و یا اعدام کرد و در داخل یک گودال گذاشت و سنگ بر سر و صورتشان کوبید ... تا دیگر کسی به فکر همجنسگرایی نیافتند. گروهی از افراد مذهبی دست به اختراع مفاهیم غیر علمی ای زدند که انتخابی بودن همجنسگرایی را اثبات کنند ولی حرف های این افراد در رد مسئله تمایلات جنسی همانقدر مسخره است که استدلال های آنها در مورد رد سایر تئوری های علمی مثل تکامل وبیگ بنگ
همجنسگرایی یک واقعیت اجتماعی است و در میان ایرانیان نیز همجنسگرایان بسیاری وجود دارند که وظیفه انساندوستان و آزاد اندیشان است که جامعه را از واقعیت هایی که اسلامگرایان سعی در پنهان کردن آنها دارند آگاه کنند

Saturday, September 29, 2012

خاموش کردم توی لیوانت خدایم را
شب ها بغل کردم به تو همجنس هایم را
رنگین کمان کوچکی بر روی انگشتم
در اولین بوسه خودم با تو را کشتم
هی گریه میکردم به آن مردی که زن بودم
شب ها دراکولای غمگینی که من بودم
و عشق یک بیماری بدخیم روحی بود
تنهایی ام محکوم به سکس گروهی بود
سیگار با مشروب با طعم هم آغوشی
یعنی فراموشی فراموشی فراموشی
بعد از تو الکل خورد من را مست خوابیدم
بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم
بعد از تو لای زخم هایم استخوان کردم
با هر که میشد هر چه میشد امتحان کردم
تنهایی در جنگ در تنهای تنهایی
با گریه و صابون و خون و تو خود ارضایی
دل خسته از گنجشک ها و حوض نقاشی
رنگ سفیدت رو به روی بوم میپاشی
لیوان بعدی قرص های حل شده در سم
باور بکن
از هیچی دیگر نمیترسم
پشت سیاهی های دنیامان سیاهی بود
معشوقه ام بودی ، هستی ، نخواهی بود
بعد از تو الکل خورد من را
مست خوابیدم
بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم
بعد از تو لای زخم هایم استخوان کردم
با هر که میشد هر چه میشد امتحان کردم

Wednesday, July 18, 2012


همه ما همجنسگرایان با کارتون ها و قصه هایی بزرگ شدیم که هیچ وقت آدمهای همجنسگرا رو به تصویر نکشیدند.
همیشه یک شاهدخت بود که به دنبال یک شاهزاده سوار براسب سفید می گشت.
همیشه یک مرد بود که زنی رو نجات می داد.
همیشه یک مرد وزن بودند که عاشق هم می شدند و هم را می بوسیدند
اما جای عشق دو همجنس به یکدیگر خیلی خالی بود

حالا که به اون دوران فکر می کنم  می فهمم که چرا در کودکی ام هیچ وقت از پایان کارتون ها و قصه ها خوشم نمی آمد.دلم بهم می گفت که یک پایان دیگر هم می تواند وجود داشته باشه اما من هیچ تصوری از همجنسگرایی نداشتم و تصور بوسیدن دو همجنس به ذهنم هم  نرسید
اما همیشه در کارتون ها و قصه ها به دنبال چیزی خاص می گشتم.چیزی که مثل بقیه نباشد.چیزی که مدل عشق ورزیدن جدیدی را نشانم دهد

Sunday, June 17, 2012

نحوه ارث بردن دو جنسی ها



همراه و همگام با آئین های پیشرفته ی اسلام؛
_نحوه ارث بردن دو جنسی ها_


هی بگین احکام دین دقیق نیست!!!
فقط برای تعیین ارث چه زجری "علما " باید بکشن!!!

حکم :
کسی که هم آلت تناسلی مرد داشته باشد و هم آلت تناسلی زن ، بر اساس آلتی که بول (ادرار) ابتدا از آن خارج می‌شود ، ارث می‌برد ؛ پس اگر بول ابتدا از آلت مردانه‌ی او بیرون می‌آید، نصیب مرد را می‌برد و اگر ابتدا از آلت زنانه‌ی او بیرون می‌آید نصیب زن را می‌برد و در صورتیکه بول از هر دو باهم خارج می‌شود بر اساس آلتی که دیرتر بول آن قطع می‌گردد ارث می‌برد و اگر از این جهت هم فرقی میان دو آلت نبود نیمی از نصیب مرد و نیمی از نصیب زن ارث میبرد.

منبع: ( کتاب لمعه دمشقیه جلد دوم / ترجمه و تبیین علی شیروانی / صفحه 214 )

کجای دنیا بر اساس نحوه شاشیدن اشخاص بهشون ارث تعلق میگیره؟!

Thursday, April 12, 2012

دلم می خواهد بمیرم

می خواهم یه مطلب طولانی از افکار تلنبار شده ام بنویسم.می خواهم پیجیده اش نکنم و ساده بنویسم که طولانی بودن مطلب حوصله خواننده را نبرد و این "دردنوشته" را تا آخر بخواند

نظرتون راجع به خودکشی چیه؟
این روز ها مدام به همین فکر می کنم
تنم خسته است 
روحم انباشته ایست از احساسات خفه شده
زبانم قفسی است برای حرفهای نگفته و گوشم خالی است از حرف های نشنیده
می خواهم فریاد بزنم نه از سر بغض و نه از کینه می خواهم با افتخار فریاد بزنم "من همجنسگرا هستم"
لبریزم از احساسات پاک انسانی پس به من فقط به دلیل نازکی صدایم نگویید کونی
در این دیار قفسی ساخته اید از جنس مرگ
بوی تهوع "خودجنس پرستیتان" خفه ام کرده است. میخواهم بر سر تمام خودخواهی هایشان فریاد بزنم که پس سهم من از زندگی کو؟
سرطان عقده قلبم را تیره کرده است . خونم به سیاهی می زند و رگهایم تاب خون سیاه را ندارد
آهای با تو ام 
می خواهم مثل شما زندگی کنم اما نمی گذارید ، من با همجنسم همان احساس را دارم که شما با جنس مقابلتان، باور کنید.
دستم را بسته اید.پاهایم را زنجیر کرده اید. سرب جهنمی بر دهانم ریخته اید و لبانم را دوخته اید و می گویید چشمهایت را ببند و بمیر
می خواهم نفس بکشم .آسمان که سهم شما نیست.می خواهم احساسات را در باغ رنگارنگ زندگی ره کنم در خانه کوچک اما گرم عشق؛زیبا زندگی کنم.در کنار جویبار عشق شادی کنم
مگر زمین ارث پدریتان است که مرا صرفا به خاطر گرایشم قحبه خطاب می کنید
اگر به زباییم حسادت می کنی حق نداری مرا دوجنسه خطاب کنی
انگار کسی در این شهر مرا برای خود نمی خواهد برای بودن برای داشتن
دلم می خواهد بمیرم
.
.
.
و این انتظار دردناک همیشه با من است
استخوانهایم درد می کند
قلبم نا امید از این چشم انتظاری بیهوده و بی معنی
چشم های اشکبار می گوید او هرگز باز نخواهد گشت
دلم می خواهد بمیرم
.
.
.
محکوممان کرده اند به تنهایی
تنهایی تا پایان عمر
میگویند این آجر و آهن است که بنا را می سازد و این عشق است که خانه می سازد
پس محکوممان کرده اند به بی خانمانی 

دلم می خواهد بمیرم 

Wednesday, February 22, 2012

به نام خداوند مهربانی که امثال ما را آفرید

.تا به دیگران بیاموزد

این جسم ظاهری انسان نیست که او را می سازد.بلکه روحی
که در بدن اوست حرف اول را می زند.